رایانه همراهم روی پام دارم باهاش کار می کنم .بابام اومده تو اتاقم می گه:رایانه همرات روشنه؟
میگم:پس نه پس!روی زمین داشت گریه میکرد گذاشتم روی پام آروم بگیره
بعد به پدرم میگم باهاش کارداری؟میگه پس نه پس!صدای گریش می اومد،اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن.
مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم: مگـــــــــــــــــس ... !
میگه بکشمش؟؟
نه پَس زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش
رفتم استخر داشتم غرق ميشدم غریق نجات میله رو برداشته اومده لب استخر با لبخند میگه میخاي کمکت کنم؟نه پ با اون میله استريپتیز کن ببینم بلدي
وسط جاده خلخال زنجان پنچري ماشينمو مي گرفتم يه آقاه رسيد گفت پنچر شدي؟
گفتم پـَـ نـَـ پـَـ لاستيکم گرمش شد در آوردم هوا بخوره!!
رفتم طلا فروشي ميگم آقا حلقه داريد ميگه حلقه ازدواج ميگم پـَـــ نــه پـَـــ يه حلقه ميخوام آتيشش بزنم از وسطش بپرم
جارو دستم بود داشتم ميرفتم اتاقمو جارو بزنم...عمه ام ديد گفت داري ميري جارو بزني؟! پَـــ نَ پَـــ زنگ زدم بچه ها بيان قسمت ده هري پاتر رو بسازيم !
تلويزيون داشت يه مسابقه بسکتبال بين يه تيم از ايران و يه تيم از بلژيک نشون ميداد
گزارشگر بعد از سکوت طولاني: کرمالله قاسمآبادي اصل… از ايران
من تو دلم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ از قاسمآباد بلژيک :|
کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار گفت واسه صبونه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون
مگس نشسته رو برنج به خواهرم ميگم: مگـــــــــــــــــس، ميگه بکشمش؟؟
پــَـَــــ نه پــََـَـــــــ زشته برنج خالي بخوره يکم خورشت بريز واسش